Sunday, August 19, 2007

زورگیری مهسا جون

زورگیری مهسا جون

شاید خیلی از شما خوشتون از زورگیری نیاد اما من خاطره هامو برای شما تعریف می كنم به همین دلیل این خاطره هم باید تعریف بشه برای علاقه مندان به سكس زوری.
اولین خاطره من از زورگیر كردن مهسا جون دختر عموی یكی از دوستانم بود.همیشه حامد دوستم از سكس هایی كه با مهسا دختر عموش میكرد برای من تعریف می كرد و من همیشه آروز كردن مهسا رو داشتم مخصوصا به خاطر تعریف هایی كه حامد از بدن سفید و زیبای مهسا همین طور حال دادن به اون رو می كرد من بیشتر تحریك میشدم.
مهسا رو زیاد دیده بودم و واقعا زیبا بود قدش زیاد بلند نبود اما واقعا چهره و بدن فوق العاده زیبایی داشت.پوستی سفید سینه های متوسط و شهوت آور كمری باریك و باسن هایی تقریبا بزرگ.
چند ماهی گذشت و من همش دنبال فرصتی بودم تا بتونم با مهسا حرف بزنم و به قول معروف مخشو بزنم.
بعد از مدتی من این موضوع رو با حامد دوستم كه از برادر به من نزدیك تره در میان گذاشتم و گفتم من واقعا دوست دارم با مهسا سكس كنم و اگر میتونی موقعیتش رو فراهم كن منم بعدا از خجالتت در میام.دیدم حامد هم احساسی به اون نداره و براش مهم نیست با مهسا سكس كنم.
حامد هم گفت باشه سعی می كنم البته این رو هم میدونستم مهسا خیلی دختر شهوتی هستش و در سكس واقعا افراطی مثل خود من كه در سكس واقعا افراطی هستم و فوق العاده شهوتی.
یك روز حامد به من گفت فردا خونه خالیه و میخواد مهسا رو بیاره خونه و گفت كه تو توی خونه پنهان شو بعد از اینكه من كارم تموم شد اون رو راضی من كنم با توهم سكس كنه اگه راضی نشد خودتو میفرستم تو.این رو هم اظافه كنم عموی حامد یك آدم بی عرضه هستش و اگه حامد جلوی چشمای باباش مهسا رو بكنه اون هیچی نمی گه.بابای مهسا هم كه 2 تا زن گرفته و براش بچه هاش مهم نیستن فقط به فكر عشق و حال خودش با زناشه.
بلاخره بعد از تقریبا 4 ماه انتظار من برای سكس با مهسا اون روز فرخنده فرا رسید من 1 ساعت قبل از اینكه مهسا بیاد به خونه حامد رفتم و جایی رو انتخاب كردیم كه من كاملا دید داشته باشم و بتونم اونا رو ببینم.شب قبلش هم رفته بودم حموم و واقعا به خودم رسیده بودم دوست نداشتم تو ذوق مهسا بخوره.دیگه همه چی كاملا مهیا و كامل بود برای یك سكس داغ و باحال.
این رو هم اظافه كنم كه منو حامد قرص اریكتو خورده بودیم تا زودی كارمون با مهسا تموم نشه و حسابی بكنیمش.
بعد از 1 ساعت و نیم بود كه دیدم صدای زنگ در حیاط میاد من رفتم و در جای مخصوصم قرار گرفتم و منظر شدم تا حامد مهسا رو بیاره همون جایی كه درست كرده بودیم.
بله مهسا جون اومد با مانتوی سفید و شلوار كوتاه و یك روسری كه اگر نمی پوشید هم فرقی نمی كرد.
هنوز هیچش نشده بود كیر من داشت شلوارمو حر میداد واقعا سخت بود تحملش.مهسا روسریش رو دراورده بود و داشت با حامد حرف میزد.همش داشتم به حامد فوش میدادم كه ببین كسافت حالا كه من اینجام چقدر طولش میده.
دیگه داشتم دیوونه میشدم و همش به سرم میزد كه برم بیرون بپرم بقله مهسا و مادرشو در بیارم كه باز دیدم نه بزار لخت بهش بعد.
بلاخره اقا حامد میخواست شروع كنه مهسا هم كه تابلو بود داره میمیره از شهوت می خواست جلو خودشو بگیره تا حامد شروع كنه.حامد هم رفت كتارش نشست و شروع كردن لب گرفتن از هم دیگه و حرف از ازدواج و این چیزا فهمیدم كه بله اقا حامد اینو خر كرده به بهانه ازدواج میاره خوب باهاش حال می كنه.
نمی دونم شاید براتون پیش اومده ادم وقتی در انتظار باشه و نتونه كاری هم بكنه واقعا زجر آوره.
اونا داشتن لب میگرفتن كه دیدم حامد دستاش داره میجنبه و داره یواش یواش میبره لای پای مهسا,مهسا هم كه داشت یواش یواش تو بقله حامد ولو میشد پاهاشو باز كرده بود و می خواست بیشتر لذت ببره.
حامد به مهسا گفت لخت بشه اما مهسا گفت حال ندارم لباسامو خودت در بیار حامد هم بدون درنگی مانتو مهسا رو دراورد و بعدش اون شلوار تنگ مهسا كه داشت كونشو جر میداد.وای الان كه فكرشو می كنم نمیدونم چطوری با دیدن بدن خوشكل مهسا طاقت آوردم و نرفتم سراغش اون لحظه.باور كنید فشار زیادی داشتم تحمل می كردم كه خودمو كنترل كنم.بعد از تی شرتی هم كه تن مهسا بود رو هم درآورد.مهسا یه ست صورتی رنگ پوشیده بود معلوم بود خوب وارده و قبل از حامد با پسر های دیگه هم زیاد حال كرده.حامد كه مثل وحشیا داشت لبو كردن مهسا رو می خورد آروم آروم داشت دكمه های پیرهن خودش رو هم در میاورد و توی یك چشم به هم ردن شلوارش هم درآورد و فقط مونده بود شورتش.
مهسا هم همش داشت می گفت حامد جونم بیا بخور دارم دیوونه میشم زود باش.معلوم بود از اینكه بدنشو و سینه هاشو بخوری كاملا لذت مبره.منم همش داشتم سوژه جمع می كردم كه مهسا به كجاها حساسه تا موقع سكس باهاش بتونم راحت تسخیرش كنم.حامد شروع كردن به باز كردن سوتین مهسا و بعد خوردن اون سینه هایی كه واقعا هر كسیو شهوتی و از خود بی خود می كرد.همش دوست داشتم زود تر كار حامد تموم شه تا بتونم به آروزی خودم برسم.حامد بعد از اینكه حسابی سینه های مهسا رو خورد رفت سراغ شورت مهسا اونو از پاش درآورد اما هر چی مهسا گفت كه خواهش می كنم همش یه كمی كس منو بخور حامد احمق نخورد قبلا هم به من گفته بود از كس لیسی بدش میاد.درست بر عكس من كه عاشق كس لیسیدنم.حامد شرت خودش رو هم درآورد وكیرشو برد نزدیگ دهن مهسا زور بهم داشت دهن مهسا كیری بشه چون من هنوز كاری نكرده بودم به هر حال مهسا از اونچه فكرشو می كردم وارد تر بود جوری ساك میزد واسه حامد كه آب اولیه من اومد باور كنید حتی دست به كیرم هم نزدم اما اینقدر اون صحنه با حال بود كه كیر بیچارم طاقت نیاورد.بعد از ساك زدن مهسا حامد مهسا رو دراز كرد و دیدم با انگشت داره می كنه تو كس مهسا چون نمیتونم دستشو ببینم نمی دونستم تا كجا وارد كسش شده اولش گفتم اخ جون مهسا خانوم زن تشریف دارن كه بعد از اینكه دیدم داره داد میزه حامد بسه بالاتر نبر فهمیدم نه بابا حامد داشته بازی میكرده با چوچول مهسا.
بعد از اون حامد مهسا رو به سینه دراز كرد و با كرمی كه از قبل اونجا گذاشته بود كیرشو حسابی چرب كرد و همین طور كون مهسا رو.حدود 5 دقیقه لا پایی با مهسا ور رفت تا آخرش دیدم یه بالش گذاشت زیر شكم مهسا تا كون مهسا بالا بیاد.جالب بود برام چون مهسا هیچ مقاومتی نمی كرد از اینكه از كون گائییده نشه.با سرخ شدن مهسا و زور دادن حامد متوجه شدم كیر حامد داره به سختی وارد مون مهسا میشه اما به خدا باور نمی كنید حتی مهسا نمی گفت حامد درار حامد آروم تر واقعا مونده بودم.البته حامد هم فشار زیادی نمیداد و اروم اروم داشت كارشو میكرد.
بعد از اینكه مطمئن شدم كیر حامد تو كن تپل و خوشگل مهسا جا گرفته منم خیالم راحت شد كه میتونم كاری كنم با مهسا.بعد از 3 یا 4 دقیقه بود كه حامد شروع كرد به تلمبه زدن و با ریتم خواصی این كارو میكرد فهمیدم كه دفعات قبل مهسا گفته چطوری اونو بكنه و واسه همین بود حامد اینقدر ماهرانه كار می كرد و مهسا هم اعتراضی نمی كرد.
هردوشون داشتن واقعا لذت میبردن و من همه متنظر فرصت خودم بودم.بعد از 30 دقیقه حامد ولو شد روی مهسا و حتی نا نداشت بلند بشه مهسا هم كه انگار خوابش برده بود همین طوری دراز كشیده بود.بعدا از حامد پرسیدم دیدم بله اقا 3 بار ارضا شده اما به خاطر اون قرص اریكتو كیرش اصلا نخوابیده بوده.
به هر حال معلوم بود دیگه حامد دوست نداره ارضا بشه و كاملا از قیافش معلوم بود.كیرشو از كون گشاد شده مهسا دراورد و رفت دستشویی مهسا هم كه دیگه تكون نمی خورد همین طوری دراز كشیده بود فهمیدم خیلی بی حال شده.
واسه همین به آروی اومدم بیرون دیگه وقتش بود خیلی آروم و بی سرو صدا رفتم پیش حامد, دستشویی بیرون ساختمون بود.بهم گفت برو باهاش حال كن اگه مقاومت كرد بزور بكنش اما نمی تونه مقاومت كنه چون دیگه حسی براش نموند منم با كیر شق كردم رفتم داخل اون اتاق و لباس هامو دراوردم.رفتم كنار مهسا و با دستمال كاغذی داشتم لای پاش و در كونشو پاك می كردم اون هنوز بی حال انگار خوابیده بود و تكون نمی خورد و شاید فكر می كرد من حامدم.زیاد عرق كرده بود و عرق حامدم بهش خورده بود واسه همین دوست نداشتم اینحوری حال كنم باهاش.
بعد از 15 دقیقه دیدم تكون خورد من همین جوری كنارش دراز كشیده بودم در یك لحضه چشمش به من خورد برق از كونش پرید و یه دفه داد زد حامد.منم گفتم یواش عزیزم چته؟گفت گمشو بیرون اینجا چی كار می كنی؟گفتم اومدم باهات حال كنم گفت خفه شو.وقتی دید من لختم تا آخره خطو فهمید همش داد میزد حامد حامد.می خواست لباساشو تنش كنه نزاشتم همش فحش میداد وقتی دید با فحش نمیتونه كاری كنه زد التماس كردن منم با این كاراش شهوتم رفت رو 1000بهش گفتم یه حال كوچیك می كنیم بعدش میری گفت اصلا امكان نداره هر چی گفتم دیدم قبول نمی كنه یواش یواش رفتم كنارش همش می خواست در بره اما نمی تونست منم كه انگار نه انگار با كیرم واسادم جولوش همش می خواستم بكنمش فقط.اخرش گرفتمش همش می گفت تورو خدا ولم كن خواهش می كنم می خواست فرار كنه اما نمی تونست واقعا شهوتی شده بودم هیچی جلو چشمم به جز سكس با اون نبود.
زدم زیر پاش تا افتاد زمین گریه میكرد اما كو گوشه شنوا؟مثل نخورده ها افتادم به لبو گردش همش صورتمو كنار میزد و نمیزاشت گفتم مهسا منو عصبی نكن نزار بزنمت.همش می گفت توروخدا و باز التماس می كرد و نمیزاشت.دیگه نمی شد و باید میترسوندمش یكی محكم زدم تو گوشش دیدم آروم گرفت و به اصطلاح كپ كرد.الان كه فكرشو می كنم واقعا دلم میسوزه اما اون موقع من حالم دسته خودم نبود.دیگه آروم گرفته بود منم داشتم به راحتی لیسش میزدم و اونم فقط دیگه دراز كشیده بود باهاشو وا كردم و با دستمال كاغذی حسابی كسشو تمیر كردم شروع كردم به خوردن بوی خوبی نمیداد اما به هر حال كس ,كسی بود كه ماه ها منتظر كردنش بودم.
وقتی كسشو میخوردم میدونستم زیاد لذت نمیبره اما با این حال صداشو دراوردم و گه گاهی آه و اوه می كرد.
بلند شدم و دراز كشیدم روش و باز باهاش ور میرفتم بهش گفتم كس كش لوس نشو بیا یه حالی كنیم ما كه الان با همیم دستاشو گرفتم و گذاشتم رو كمرم اما باز حركت نمی كرد.گفتم تو فكر حامدی؟دیدم گریه كرد گفتم اون كه به تو خیانت كرد خوب توهم بی خیال دیگه بیا حالمونو بكنیم 10 دقیقه باهاش حرف زدم دیدم آروم تر شده شروع كردم دوباره ,دیدم این بار بهتر شده و كم كم داره دستاش حركت می كنه خوش حال شدم و ادامه دادم حسابی تحریكش كردم دیدم داره آماده میشه باز رفتم سراغ كسش حسابی چوچولشو خوردم واقعا داشت لذت میبرد تعریف ار خودم نمی كنم اما واقعا خوب كس لیس میزنم.یواش یواش داشت كسشو حركت میداد و داشت میفهموند كه ادامه بدم منم همش می خوردم اونقدر خوردم كسشو تا ارضا شد ابشو مز مزه كردم انگار خوشش اومده بود كه ابشو خوردم.گفتم با حامد زیاد ارضا شدی با سر جواب داد آره اما معلوم بود ارضا شدن الانش بیشتر بهش حال داده.
همش قربون صدقش میرفتم و گفتم بیا ساك بزن گفت نه.اما دونستم داره ناز می كنه كیرمو گرفتم جلو دهنش سرشو انداخت پایین اما دید من كم نمیارم شروع كرد به ساك زدن.وای خدای من چه قدر لذت بخش بود با قرصی كه خورده بودم خیالم راحت بود حالا حالا آبم نمیاد.شاید 15 دقیقه شد كه برام ساك زد بهش گفتم دیگه موقع كردنه برگرد.
دیگه مقاومتی نكرد و خیلی راحت برگشت كونش گشاد شده بود از بس حامد كونی كرده بودش اما بازعالی بود.دیگه نیازی به كرم نداشتم فقط یه توف زدمو گذاشتم دم سوراخ كونش با یه حول دادن كیرم جا شد تو كونش گفتم مهسا دوست دارم جیق برنی داد بكشی اون حرفی نزد.شروع كرد به اخ و اوف كردن بعدش دیدم باید كاری كنم طبیعی داد بزنه به پشت خوابوندمش از جلو كردم تو كونش اولش خواست نزاره اما گفتم بهت حال میده گذاشت.به شدت شروع كردم طلمبه زدن كه واقعا صداشو درآوردم داشت جیغ میزد آی آی جرم دادی اشغال بسه وای كه چه حالی داشتم ارضا شدم همون جا خالیش كردم اما ول كن نبودم باز درآورد كیرمو كردم لاپاش بعد گذاشتم لای سینه هاش واقعا لذت بخش بود و دوباره كردم كونش 2 بار دیگه هم ارضا شدم و بعد از اون 1 ساعت مهسا استراحت كرد چون واقعا نمی تونست راه بره بعد از اون لباسشو پوشید و می خواست بره كه شمارمو دادم بهش اونو گرفت داشت میرفت بیرون كه به حامد گفت خیلی كسافتی دیگه اسم منم نیار و بعد رفت.حامدم خندید گفت نمی گفتی هم نمیاوردم.
بعدش به من گفت كونی خوب كیر گذاشتی جا كیره من ها و هر دو خندیدیم.
3 روز بعدش مهسا به من زنگ زد و گفت از دق حامد می خوام باهات رابطه داشته باشم اما نه بشی دوست پسرم فقط واسه حال كردن هر وقت می خواستم میام پیشت.می گفت عشقش یكی دیگس اما با اون این كارارو نمی كنه كه از دستش نده واسه همین منو انتخاب كرده بود تا شهوتشو با من خالی كنه.و من هنوز با مهسا رابطه دارم و اگر شد عكس هایی از سكس هایی بعدیمون كه ازش گرفتم براتون میزام.